همچون سر زلف تو پریشان توایم (1365)
-
اندازه متن
+
همچون سر زلف تو پریشان توایم
آنداری و آنداری و ما آن توایم
هر جا باشیم، حاضر خوان توایم
مهمان تو، مهمان تو، مهمان توایم
همچون سر زلف تو پریشان توایم
آنداری و آنداری و ما آن توایم
هر جا باشیم، حاضر خوان توایم
مهمان تو، مهمان تو، مهمان توایم
قوم عیسی را بُد اندر دار و…
از فراق شمس دین افتادهام در تنگنا او مسیح روزگار و درد چشمم بیدوا
گرچه درد…

