من نیز چو تو عاقل و هشیار بدم (1353)
-
اندازه متن
+
من نیز چو تو عاقل و هشیار بدم
بر جملهٔ عاشقان به انکار بدم
دیوانه و مست و لاابالی گشتم
گوئیکه همه عمر در این کار بدم
من نیز چو تو عاقل و هشیار بدم
بر جملهٔ عاشقان به انکار بدم
دیوانه و مست و لاابالی گشتم
گوئیکه همه عمر در این کار بدم
بخروشیدم گفت خموشت خواهم خاموش شدم گفت خروشت خواهم
برجوشیدم گفت که نی ساکن باش ساکن…
بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید…

