ما از دو صفت ز کار بیکار شویم (1304)
-
اندازه متن
+
ما از دو صفت ز کار بیکار شویم
در دست دو خوی بد گرفتار شویم
یک خوآنی که سخت از او مست شویم
خوی دگر آنکه دیر هشیار شویم
ما از دو صفت ز کار بیکار شویم
در دست دو خوی بد گرفتار شویم
یک خوآنی که سخت از او مست شویم
خوی دگر آنکه دیر هشیار شویم
هر که را اسرار عشق اظهار شد رفت یاری زانک محو یار شد
شمع افروزان بنه…
ناگه بزدم دست بسوی جیبش سرمست شدم ز لذت آسیبش
دستم نرسید سوی جیبش اما المنة…

