گوئیکه به تن دور و به دل با یارم (1299)
-
اندازه متن
+
گوئیکه به تن دور و به دل با یارم
زنهار مپندار که من دل دارم
گر نقش خیال خود ببینی روزی
فریاد کنی که من ز خود بیزارم
گوئیکه به تن دور و به دل با یارم
زنهار مپندار که من دل دارم
گر نقش خیال خود ببینی روزی
فریاد کنی که من ز خود بیزارم
و هو معکم از او خبر میآید در سینه از این خبر شرر میآید
زانی ناخوش…
لعلیست که او شکر فروشی داند وز عالم غیب باده نوشی داند
نامش گویم و لیک…

