بیکار شدم ای غم عشقت کارم (1185)
-
اندازه متن
+
بیکار شدم ای غم عشقت کارم
در بیکاری تخم وفا میکارم
من صورت وصل میتراشم شب و روز
با خاطر چون تیشه مگر نجارم
بیکار شدم ای غم عشقت کارم
در بیکاری تخم وفا میکارم
من صورت وصل میتراشم شب و روز
با خاطر چون تیشه مگر نجارم
ساقی من خیزد بیگفت من آرد آن باده وافر ثمن
حاجت نبود که بگویم بیار بشنود…
از روی تو من همیشه گلشن بودم وز دیدن تو دو دیده روشن بودم
من میگفتم…

