ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل (1103)
-
اندازه متن
+
ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه میدارم دل
ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه میدارم دل
خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را دامی نهادهام خوش آن قبله نظر را
دیوار گوش…
ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست گر موی شوی موی ترا گنجانیست
روز آمد و…

