جانی دارم لجوج و سرمست و فضول (1091)
-
اندازه متن
+
جانی دارم لجوج و سرمست و فضول
وانگه یاری لطیف و بیصبر و ملول
از من سوی یار من رسولست خدای
وز یار بسوی من خدایست رسول
جانی دارم لجوج و سرمست و فضول
وانگه یاری لطیف و بیصبر و ملول
از من سوی یار من رسولست خدای
وز یار بسوی من خدایست رسول
آن دم که رسی به گوهر ناسفته سرها به هم آورده و سرها گفته
کهدان جهان…
آن کیست آن آن کیست آن کاو سینه را غمگین کند چون پیش او زاری کنی تلخ تو…

