یک چند میان خلق کردیم درنگ (1081)
-
اندازه متن
+
یک چند میان خلق کردیم درنگ
ز ایشان بوفا نه بوی دیدیم نه رنگ
آن به که نهان شویم از دیدهٔ خلق
چون آب در آهن و چو آتش در سنگ
یک چند میان خلق کردیم درنگ
ز ایشان بوفا نه بوی دیدیم نه رنگ
آن به که نهان شویم از دیدهٔ خلق
چون آب در آهن و چو آتش در سنگ
عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری سلطان بچهای آخر تا چند اسیری
سلطان بچه را…
ای تو آب زندگانی فاسقنا ای تو دریای معانی فاسقنا
ما سبوهای طلب آوردهایم سوی تو…

