در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش (1035)
-
اندازه متن
+
در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش
میخانه درون کشیدم از خم سر جوش
بر یاد تو کاس و طاس تا وقت سحر
میخوردم و میزدم همی دوش خروش
در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش
میخانه درون کشیدم از خم سر جوش
بر یاد تو کاس و طاس تا وقت سحر
میخوردم و میزدم همی دوش خروش
هین، خیره خیره مینگر اندر رخ صفراییم هر کس که او مکی بود داند که من بطحاییم
هر روز فقیران را هم عید و هم آدینه نی عید کهن گشته آدینه دیگینه
عیدانه…

