امروز خوشم به جان تو فردا نیز (942)
-
اندازه متن
+
امروز خوشم به جان تو فردا نیز
هم آبم و هم گوهرم و دریا نیز
هم کار و گیای دوست کارافزا نیز
هر لاف که دل زند بگویم ما نیز
امروز خوشم به جان تو فردا نیز
هم آبم و هم گوهرم و دریا نیز
هم کار و گیای دوست کارافزا نیز
هر لاف که دل زند بگویم ما نیز
رو سر بِنِه به بالین، تنها مرا رها کن تَرکِ منِ خرابِ شبگردِ مبتلا کن
ماییم…
آن خواجه که بار او همه قند تر است از مستی خود ز قند خود بیخبر است

