ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز (931)
-
اندازه متن
+
ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز
آتش بزن و هرچه به جز عشق بسوز
دکان شکرفروش و آنگه ترشی
برف و سرمای وآنگهی فصل تموز
ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز
آتش بزن و هرچه به جز عشق بسوز
دکان شکرفروش و آنگه ترشی
برف و سرمای وآنگهی فصل تموز
نی هرکه کند رقص و جهد بالا او در فقر بود گزیده و والا او
مسجود…
تا نقش خیال دوست با ماست دلا ما را همه عمر خود تماشاست دلا
وانجا که…

