کس واقف آن حضرت شاهانه نشد (792)
-
اندازه متن
+
کس واقف آن حضرت شاهانه نشد
تا بیدل و بیعقل سوی خانه نشد
دیوانه کسی بود که آن روی تو دید
وانگه ز تو دور ماند و دیوانه نشد
کس واقف آن حضرت شاهانه نشد
تا بیدل و بیعقل سوی خانه نشد
دیوانه کسی بود که آن روی تو دید
وانگه ز تو دور ماند و دیوانه نشد
ای مرغ عجب که صید تو شیرانند گمگشتهٔ سودای تو جان سیرانند
خرم زی و آسوده…
تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من همچو چراغ می جهد نور دل از دهان من
…

