از درد چو جان تو به فریاد آید (518)
-
اندازه متن
+
از درد چو جان تو به فریاد آید
آنگه ز خدای عالمت یاد آید
والله که اگر داد کنی داد آید
ور عشوه دهی یاد تو بر یاد آید
از درد چو جان تو به فریاد آید
آنگه ز خدای عالمت یاد آید
والله که اگر داد کنی داد آید
ور عشوه دهی یاد تو بر یاد آید
گر با همهای چو بی منی بیهمهای ور بیهمهای چو با منی با همهای
در بند…
چشمم همیپرد مگر آن یار میرسد دل میجهد نشانه که دلدار میرسد
این هدهد از سپاه…

