آن دل که به شاهد نهان درنگرد (467)
-
اندازه متن
+
آن دل که به شاهد نهان درنگرد
کی جانب ملکت جهان درنگرد
بیزار شود ز چشم در روز اجل
کان روی رها کند به جان درنگرد
آن دل که به شاهد نهان درنگرد
کی جانب ملکت جهان درنگرد
بیزار شود ز چشم در روز اجل
کان روی رها کند به جان درنگرد
غدرالعشق فزلت قدمی مزجالفرقة دمعی بدمی
و حنیالقلب بما اورثنی ندما فی ندم فی ندم
گفتند که دل دگر هوائی میپخت از ما بشد و هوای جائی میپخت
تا باز آمد…

