آن خوبانی که فتنهٔ بتکدهاند (465)
-
اندازه متن
+
آن خوبانی که فتنهٔ بتکدهاند
ما را به خرابات بتان ره زدهاند
کافر دل و خونخواره این ره بدهاند
وز مکر چنین عابد و زاهد شدهاند
آن خوبانی که فتنهٔ بتکدهاند
ما را به خرابات بتان ره زدهاند
کافر دل و خونخواره این ره بدهاند
وز مکر چنین عابد و زاهد شدهاند
چو مرا ز عشق کهنه صنما به یاد دادی دل همچو آتشم را به هزار باد دادی
بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد ولی مکش تو چو تیرش که از کمان بگریزد
چه…

