یاری که غمش دوای هر بیمار است (454)
-
اندازه متن
+
یاری که غمش دوای هر بیمار است
او را یار است هرکه با او یار است
گویند مرا باش در کار مدام
من بیکارم ولیک او در کار است
یاری که غمش دوای هر بیمار است
او را یار است هرکه با او یار است
گویند مرا باش در کار مدام
من بیکارم ولیک او در کار است
ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل
آن لحظه که آن سرو روانم برسید تن زد تنم از شرم چو جانم برسید
او…