گفتند که دل دگر هوائی میپخت (390)
-
اندازه متن
+
گفتند که دل دگر هوائی میپخت
از ما بشد و هوای جائی میپخت
تا باز آمد به عذر دیدم ز دمش
کانجا ز برای من ابائی میپخت
گفتند که دل دگر هوائی میپخت
از ما بشد و هوای جائی میپخت
تا باز آمد به عذر دیدم ز دمش
کانجا ز برای من ابائی میپخت
یک بار دگر قبول کن بندگیَم رحم آر بدین عجز و پراکندگیَم
گر بار دگر ز…
دوشست دیدم یار جدائی جویان با من به جفا و کین جدا شو گریان
امروز چنانم…

