دوش از سر لطف یار در من نگریست (333)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۵/۲۳
-
اندازه متن
+
دوش از سر لطف یار در من نگریست
گفتا بیما چگونه بتوانی زیست
گفتم به خدا چنانکه ماهی بیآب
گفتا که گناه تست و بر من بگریست
چونک جعفر رفت سوی قلعهای (94-6)
بخش ۹۴ - آمدن جعفر رضی الله عنه به گرفتن قلعه به تنهایی و مشورت کردن ملک آن…
مولانا 
