توبه که دل خویش چو آهن کرده است (271)
-
اندازه متن
+
توبه که دل خویش چو آهن کرده است
در کشتن بنده چشم روشن کرده است
چون زلف تو هرچند شکن در شکنست
با توبه همان کند که با من کرده است
توبه که دل خویش چو آهن کرده است
در کشتن بنده چشم روشن کرده است
چون زلف تو هرچند شکن در شکنست
با توبه همان کند که با من کرده است
مهتاب برآمد کلک از گور برآمد وز ریگ سیه چرده سقنقور برآمد
آنک از قلمش موسی…
زنبور نیم که من به دودی بروم یا همچو پری به بوی عودی بروم
یا پل…

