با دل گفتم که دل از او جیحونست (225)
-
اندازه متن
+
با دل گفتم که دل از او جیحونست
دلبر ترش است و با تو دیگر گونست
خندید دلم گفت که این افسونست
آخر شکر ترش ببینم چونست
با دل گفتم که دل از او جیحونست
دلبر ترش است و با تو دیگر گونست
خندید دلم گفت که این افسونست
آخر شکر ترش ببینم چونست
وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش جمشید تو را چاکر خورشید تو را مفرش
بخرام…
ای ساقیی که آن می احمر گرفتهای وی مطربی که آن غزل تر گرفتهای
ای دلبری…

