در طالع من نیست که نزدیک تو باشم (23)
-
اندازه متن
+
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
میگویمت از دور دعا گر برسانند
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
میگویمت از دور دعا گر برسانند
پیرمردی را گفتند: چرا زن نکنی؟ گفت: با پیرزنانم عیشی نباشد. گفتند: جوانی بخواه چو مکنت داری. گفت: مرا که…
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز…

