آکادمی شعر پلیکان

اگر تو‌ محبوب منی مرا کمک کن…

- اندازه متن +

اگر تو‌ محبوب منی مرا کمک کن تا از تو سفر کنم
اگر تو طبیب من هستی به من کمک کن تا از تو شفا پیدا کنم
من اگر می‌دانستم که عشق این‌گونه خطر ناک است عاشق نمی‌شدم
من اگر می‌دانستم دریا این‌گونه عمیق است
دل به دریا نمی‌زدم [دریا نوردی نمی کردم].
من اگر می‌دانستم پایان من چنین است آغاز نمی‌کردم.
مشتاق تو شدم پس به من بیاموز در اشتیاق نباشم
به من بیاموز چگونه ریشه‌های عشق تو را از اعماق بِبُرم.
به من بیاموز چگونه اشک در حدقه‌های چشم می‌میرد؟
به من بیاموز چگونه عشق می‌میرد و شوق چگونه خودکشی می‌کند؟
ای کسی که دنیا را برای من همچون قصیده‌ی شعری زیبا تصویر کردی
و زخم در دل‌ام کاشتی و صبر را ربودی
اگر برای تو عزیز هستم دست‌ام را بگیر
چرا که من از سر تا پاهایم عاشق هستم
موجی آبی در چشمان تو مرا به عمق دریا فرا می‌خواند
ومن نه تجربه‌ای در عشق دارم و نه قایقی برای دریانوردی.

من زیر آب نفس می‌کشم
من غرق می‌شوم غرق می‌شوم غرق می‌شوم غرق می‌شوم.
ای تمام اکنون و گذشته‌ای عمرِ عمر
آیا صدای مرا از اعماق دریا می‌شنوی؟
اگر تو توانا هستی مرا از این دریا خارج کن
من شنا کردن بلد نیستم.

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×