مرا به جاودانگی چه کار؟
-
اندازه متن
+
بدون ترس
دوستم بدار
و در خطوط دست هام
ناپدید شو
برای یک دو هفته، نه، برای یک دو روز
برای یک دو ساعت ای عزیز
دوستم بدار
برای یک دو ساعت آه
مرا به جاودانگی چه کار؟
بدون ترس
دوستم بدار
و در خطوط دست هام
ناپدید شو
برای یک دو هفته، نه، برای یک دو روز
برای یک دو ساعت ای عزیز
دوستم بدار
برای یک دو ساعت آه
مرا به جاودانگی چه کار؟
دوباره باران گرفت باران معشوقهی من است به پیش بازش در مهتابی میایستم میگذارم صورتم را و لباسهایم را بشوید…
وقتی که تو را دوست میدارم بارانی سبز میبارم بارانی آبی بارانی سرخ بارانی از همه رنگ. از مژگانم گندم…