آکادمی شعر پلیکان

چست و چالاک بود کلاغ

- اندازه متن +

چست و چالاک بود کلاغ اما
باید که نگران چشمان خود، آن دو قطره شبنم می بود.
سنگ، قهرمان کره ی زمین، به سنگینی به سوی او حرکت کرد.
جنگ را شرح کردن ارزشی ندارد
جایی که سنگ خود را به هزارن تکه ی خرد کرد بی شکل
حال آنکه کلاغ ناچار چابک تر شد.
میدان نامعمول فضا، نگران،
فریاد و هلهله برای این دو گلادیاتور تا ابد
ستیزشان هنوز پژواک می شود.
پرواز کنان به عبث – سنگ اما غبار شده است اکنون
و کلاغ هیولایی – یک چشم به هم زدنش
تمام زمین را به وحشت می اندازد.
و هنوز او، آن کس که هرگز کشته نشده است
نومیدانه قارقار می کند
و تازه زاده شده است.

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×