کلاغ رسانه را میآزماید
مرد خواست برای زن ترانه ای سر کند
نمی خواست با زمین یا هر چیز دیگری تشبیه اش سازد و قیاس کند
چنان شود که فروش بی رویه ی پاک کننده ها
او حتی واژه ها را نمی خواست
که دم بلندشان را در کوی و برزن تکان دهند
به داد و فریادی فاحشه وار
می خواست بسیار روشن و زلال بخواند
اما این تانک بر صدایش ایستاده بود
و حنجره اش بین انگشت و گور امپراتوری روم گیر افتاده بود
چون گردن یک سهره
آن گاه که کینگ کنگ خودش
حلقه ی خون به دست آمد چون مفتول فولادی بر گردن اعدامی
و پولدارها در مهی از دود سیگار بر سر بیضه اش قمار می کردند
به خود لرزید او که بس عریان بود
آزار دید آن گاه که سینه های زن را لمس کرد
خواست برای روح زن به سادگی ترانه بخواند.
اما هنوز منهتن بر مژه هایش سنگینی می کرد.
گوشه ی چشم زن را نگاه کرد
زبانش مثل خلیجی سمّی جنبید
گوشه ی خندان دهان زن را لمس کرد
صدایش چون سنگ آسیای کند لندن طنین انداخت
آن زمان که مهی کثیف برمی خاست
اندام زن تیره و تار شد.
تد هیوز