کلمات با بیمه نامهی عمر آمدند
کلمات با بیمه نامه ی عمر آمدند-
کلاغ خود را به مردن زد.
کلمات با احضاریه ی خدمت وظیفه آمدند –
کلاغ خود را به دیوانگی زد.
کلمات با چک سفیدامضا آمدند-
او بر آنها تصویر هایی از مینی ماوس کشید.
کلمات با چراغ علاءالدین آمدند-
آن را فروخت و کلوچه خرید.
کلمات آمدندبه هیئت کُس هایی در یک ردیف
او دوستانش را خبر کرد.
کلمات به هیئت حلقه ی کُسی درآمدند که هندل از او می ریخت-
او آن را به موزه سپرد.
کلمات با بشکه های شراب آمدند-
او گذاشت ترش بشوند و پیازهایش را ترشی انداخت.
کلاغ سوتی زد.
کلمات با بمب های حنجره ای به او حمله کردند-
او نمی شنید.
کلمات با تلفظ حلقی سبک محاصره اش کردند و یورش بردند-
او در چرت بود.
کلمات به پارتیزان های لبی نفوذ کردند-
کلاغ منقار بر هم زد، آن را خراشید.
کلمات او را با توده هایی هم صدا غرق کردند-
او آب را مزمزه کرد و آسمان ها را سپاس گفت.
ناگاه هراسان، کلمات عقب نشینی کردند
به سمت جمجمه ی یک دلقک مرده
با خود تمام جهان را گرفتند-
اما جهان توجه نکرد.
و کلاغ خمیازه ای کشید- زمان های دور
او جمجمه را با منقار خالی کرده بود.
استخوان بخش جلویی جمجمه .
یکی از بخش های چهارگانه استخوان مغز.
تد هیوز