آکادمی شعر پلیکان

چون سنگها صدای مرا گوش می‌کنی

- اندازه متن +

چون سنگها صدای مرا گوش می‌کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی

 

رگبار نو بهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می‌کنی

 

دست مرا که ساقهٔ سبز نوازش است
با بر گ های مرده هم آغوش می‌کنی

 

گمراه تر از روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش می‌کنی

 

ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستیَت ، که مرا نوش می‌کنی

 

تو درهٔ بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می‌کنی

 

در سایه ها ، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می‌کنی ؟

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×