آب آمد و کشتگاه سیراب نکرد
-
اندازه متن
+
آب آمد و کشتگاه سیراب نکرد
صبح آمد و بیدار کس از خواب نکرد
هیهات! که کیمیای فکر من و تو
آن طشت مسینه را زر ناب نکرد
آب آمد و کشتگاه سیراب نکرد
صبح آمد و بیدار کس از خواب نکرد
هیهات! که کیمیای فکر من و تو
آن طشت مسینه را زر ناب نکرد
گفتم سخن از تو؟ گفت پنهان بهتر، گفتم چه سخن؟ گفت پریشان بهتر.
گفتم که کشم…
گفتی که چرا به خویش باشد نظرم با دل همه بسته ام نه از او به درم