آنی که شکست، خود ندانم که چه بود؟
-
اندازه متن
+
آنی که شکست، خود ندانم که چه بود؟
و آنی که نشست، خود ندانم که چه بود
در حیرتم از هیبت استادی خود
و آن نیز که رست، خود ندانم که چه بود
آنی که شکست، خود ندانم که چه بود؟
و آنی که نشست، خود ندانم که چه بود
در حیرتم از هیبت استادی خود
و آن نیز که رست، خود ندانم که چه بود
آوای سرود برشد از جانب رود صدقای سرود گرم آمد به سرود
گل، آتش انگیخت، خم…
گفتم به کدام دیده در من نگری؟ گفتا به کدام دل به من راه بری؟
گفتم…