آن حرف که خاطرم بدان میپرداخت
-
اندازه متن
+
آن حرف که خاطرم بدان میپرداخت
بر پاس من او نشانی از من میساخت
شد زیر و زبر زخام چندو دیدیم
بیهوش زمانه حرف را هم نشناخت
آن حرف که خاطرم بدان میپرداخت
بر پاس من او نشانی از من میساخت
شد زیر و زبر زخام چندو دیدیم
بیهوش زمانه حرف را هم نشناخت
گفتم که مرا بهره ده از کشتهی نو گفت ار سر خود به من سپاری به گرو
دارد همهام درد که درمان بدهد، هرچند در این میانه هجران بدهد
او جان مرا بهانه…

