آن حرف که خاطرم بدان میپرداخت
-
اندازه متن
+
آن حرف که خاطرم بدان میپرداخت
بر پاس من او نشانی از من میساخت
شد زیر و زبر زخام چندو دیدیم
بیهوش زمانه حرف را هم نشناخت
آن حرف که خاطرم بدان میپرداخت
بر پاس من او نشانی از من میساخت
شد زیر و زبر زخام چندو دیدیم
بیهوش زمانه حرف را هم نشناخت
از گیسوی تو دلم چو میشد راهی پیچید و بدو گفت زهی کوتاهی
من خسته ی…
صد فکر به سر شد و یکی نیز نشد فولاد من از رخمه ی من تیز نشد