از راه برون سوی درون میکشدم
-
اندازه متن
+
از راه برون سوی درون میکشدم
در خانه ی من به سیل خون میکشدم
تا آنکه ز من حساب بر گیرد نیک
این راهزن از خانه برون میکشدم
از راه برون سوی درون میکشدم
در خانه ی من به سیل خون میکشدم
تا آنکه ز من حساب بر گیرد نیک
این راهزن از خانه برون میکشدم
گفتم ز تو کی کار بسامان باشد؟ گفتا چه دهی که کارت آسان باشد؟
گفتم دل…
شب آمد مرا وقت غریدن است گه کار و هنگام گردیدن است
به من تنگ کرده…

