از راه برون سوی درون میکشدم
-
اندازه متن
+
از راه برون سوی درون میکشدم
در خانه ی من به سیل خون میکشدم
تا آنکه ز من حساب بر گیرد نیک
این راهزن از خانه برون میکشدم
از راه برون سوی درون میکشدم
در خانه ی من به سیل خون میکشدم
تا آنکه ز من حساب بر گیرد نیک
این راهزن از خانه برون میکشدم
با ابر بهار گفتم: ای ابر بهار برخار بنان بهر چهب گشایی بار؟
خندید و گریست…
سوی شهر آمد آن زن انگاس سیر کردن گرفت از چپ و راست دید ایینه ای فتاده به…