افروخت چراغ خانهام تا به سحر
-
اندازه متن
+
افروخت چراغ خانهام تا به سحر
یک لحظه نه برگرفتم از راه نظر
صد قافله بگذشت و بیاسود و بخفت
اما دل من بودش از خواب حذر
افروخت چراغ خانهام تا به سحر
یک لحظه نه برگرفتم از راه نظر
صد قافله بگذشت و بیاسود و بخفت
اما دل من بودش از خواب حذر
آن شوخ پریروی که با ما جوشد از ما چو پری روی چرا می پوشد؟
بشنید…
آموختمش شيوهی هرگونه سخن بنهادم حرف حرف، حرفش به دهن
چون نیک بیازمود و آمد به…