افروخت چراغ خانهام تا به سحر
-
اندازه متن
+
افروخت چراغ خانهام تا به سحر
یک لحظه نه برگرفتم از راه نظر
صد قافله بگذشت و بیاسود و بخفت
اما دل من بودش از خواب حذر
افروخت چراغ خانهام تا به سحر
یک لحظه نه برگرفتم از راه نظر
صد قافله بگذشت و بیاسود و بخفت
اما دل من بودش از خواب حذر
چنین دل و جان بهر تو آمد به شکست. تا آنکه توام آمدی ای دوست به دست.
گر زانکه خطاخواه شدم من که منم جز بی تو نه در راه شدم من که منم

