با وی دل آبادم افتاد خراب
-
اندازه متن
+
با وی دل آبادم افتاد خراب
بی وی به خراب جای دل رفت به خواب
چندان سفری دیرم نگذشت ولیک
دیدم دل را نقشی و وی نقش بر آب
با وی دل آبادم افتاد خراب
بی وی به خراب جای دل رفت به خواب
چندان سفری دیرم نگذشت ولیک
دیدم دل را نقشی و وی نقش بر آب
صد گونه ستم کردی و دل سوختیم آنگه به غم خویش بیندوختیم
من هیچ نگویم ز…
گفتم که چو آتشی برانگیختهام گفتا که چو باد برتو آویختهام
گفتم اگر آب چشم بنشاند…

