با وی دل آبادم افتاد خراب
-
اندازه متن
+
با وی دل آبادم افتاد خراب
بی وی به خراب جای دل رفت به خواب
چندان سفری دیرم نگذشت ولیک
دیدم دل را نقشی و وی نقش بر آب
با وی دل آبادم افتاد خراب
بی وی به خراب جای دل رفت به خواب
چندان سفری دیرم نگذشت ولیک
دیدم دل را نقشی و وی نقش بر آب
با دانش هرکس ار رهی کار بساخت در دائره سرگشته چو پرگار بتاخت
رانی اگرم وگرم…
دانی گل زرد از چه بر نیلوفر در شامگهان به رشگ بسته است نظر؟
می بیند…