با وی سخن از حرف نهان میگفتم
-
اندازه متن
+
با وی سخن از حرف نهان میگفتم
زآن درد که بود از او به جان میگفتم
گفتا چه سخن دراز داری، اما
از شرم یکی دو در میان میگفتم
با وی سخن از حرف نهان میگفتم
زآن درد که بود از او به جان میگفتم
گفتا چه سخن دراز داری، اما
از شرم یکی دو در میان میگفتم
گل خنده زنان گفت: جهان آرائیم
هرچند که بر یاد کسان کم آئیم
…
گردید مرا شوق نخست استادی عقل آمد و کرد بر سرش بنیادی
من چون بدم و…

