بر کرد ز پرده دست شمعم افروخت
-
اندازه متن
+
بر کرد ز پرده دست شمعم افروخت
بنهاد به خانه پای و جان از من سوخت
میخواستمش بدارم از کارش دست
نگذاشت مرا، بس که نگه بر من دوخت
بر کرد ز پرده دست شمعم افروخت
بنهاد به خانه پای و جان از من سوخت
میخواستمش بدارم از کارش دست
نگذاشت مرا، بس که نگه بر من دوخت
آن کشت که بود از آن من سيل فرد بادش بتکاند و جانور پاک بخورد
صدفای…
ناخوش به تنم من از شب ناخوشدار ای همنفسم چراغ من خامشدار
می آید او می…