بر کرد ز پرده دست شمعم افروخت
-
اندازه متن
+
بر کرد ز پرده دست شمعم افروخت
بنهاد به خانه پای و جان از من سوخت
میخواستمش بدارم از کارش دست
نگذاشت مرا، بس که نگه بر من دوخت
بر کرد ز پرده دست شمعم افروخت
بنهاد به خانه پای و جان از من سوخت
میخواستمش بدارم از کارش دست
نگذاشت مرا، بس که نگه بر من دوخت
صد عیب به کوه اگر بخوانی که تویی.
آوای تو زی تو گوید آنی که تویی
…
در چشم چراغ کس نه دودی باشی زان به که برای خویش سودی باشی
نابودن تو…

