بسیار ز کوی خود نشانم دادی
-
اندازه متن
+
بسیار ز کوی خود نشانم دادی
صد وعده به خوی مهربانم دادی
از من همه چیز بردی و تاوان را
از جانم آتش به زبانم دادی
بسیار ز کوی خود نشانم دادی
صد وعده به خوی مهربانم دادی
از من همه چیز بردی و تاوان را
از جانم آتش به زبانم دادی
بر سر قایقش اندیشهکنان قایقبان دائماً میزند از رنج سفر بر سر دریا فریاد: اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی…
مهتاب دمید و گل بیفروخت چو خون، می گیر و رها شو دمی از چند و ز چون
…

