در کوفتمش. گفت: چنین زود چرا؟
-
اندازه متن
+
در کوفتمش. گفت: چنین زود چرا؟
دوری جستم. بگفت: مردود چرا؟
فریادم از جفاش چون برشد گفت:
گر سوزی اندر آتشم، دود چرا؟
در کوفتمش. گفت: چنین زود چرا؟
دوری جستم. بگفت: مردود چرا؟
فریادم از جفاش چون برشد گفت:
گر سوزی اندر آتشم، دود چرا؟
در بستهام شب است تاریک هم چو گور با آن که دور ازو نه چنانم او از من است دور.…
میتراود مهتاب میدرخشد شبتاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم…

