در کوفتمش. گفت: چنین زود چرا؟
-
اندازه متن
+
در کوفتمش. گفت: چنین زود چرا؟
دوری جستم. بگفت: مردود چرا؟
فریادم از جفاش چون برشد گفت:
گر سوزی اندر آتشم، دود چرا؟
در کوفتمش. گفت: چنین زود چرا؟
دوری جستم. بگفت: مردود چرا؟
فریادم از جفاش چون برشد گفت:
گر سوزی اندر آتشم، دود چرا؟
گفتم چه کنم با گل اگر یار بود گفت آن کن کاورانه دل آزاد بود
یار…
آتش زدهام، مرا نمیگیرد خواب، دریا صفتم، زمن نمی کاهد آب،
خاک در دوستم، گرم باد…