دیدم که به خواب غولی افتاده به پشت
-
اندازه متن
+
دیدم که به خواب غولی افتاده به پشت
پیدا به سرشانه ش رگهای درشت
اولی غزلی خواند و پس آنگاه رثاء
یعنی که مرا چون تو خیال او گشت
دیدم که به خواب غولی افتاده به پشت
پیدا به سرشانه ش رگهای درشت
اولی غزلی خواند و پس آنگاه رثاء
یعنی که مرا چون تو خیال او گشت
گویی که: "چو معنی از سخن برداری جز گنده ی استخوان نه ز او برداری"
مشکن…
گفتم غم من؟ گفت که افزون دارش گفتم چشمم؟ گفت که جیحون دارش
گفتم ندهد عقل…