مارا به یکی موی بیاویختهاند
-
اندازه متن
+
مارا به یکی موی بیاویختهاند
وز قالب ما مسخره ای ریختهاند
در حیرتی این تعبیه از بهر چراست؟
تا در نگریم، خون ما ریختهاند
مارا به یکی موی بیاویختهاند
وز قالب ما مسخره ای ریختهاند
در حیرتی این تعبیه از بهر چراست؟
تا در نگریم، خون ما ریختهاند
آمد به سحر در برم آن دور اندیش بنهاد مرا چراغ و مصحف در پیش
میخواست…
تو کا به تختی به سر شاخ نشست عید آمد و سبزه را به گل در پیوست.