مسکین دلی من که پای بر کوی تو داشت
-
اندازه متن
+
مسکین دلی من که پای بر کوی تو داشت
با دستم کاو راه به گیسوی تر داشت
آمد که در آن شب سیه جای برد
زاو خونش ریختی و خون بوی تو داشت
مسکین دلی من که پای بر کوی تو داشت
با دستم کاو راه به گیسوی تر داشت
آمد که در آن شب سیه جای برد
زاو خونش ریختی و خون بوی تو داشت
صبح چو انوار سرافکنده زد گل به دم باد وزان خنده زد
چهره برافروخت چو اختر…
گفتمم دهنت، گفت چرا میجویی گفتم ره تو، گفت کجا میپویی
گفتم نه زمان دهی که…

