هرجا شدم از پای نشان بنهادم
-
اندازه متن
+
هرجا شدم از پای نشان بنهادم
هر در که زدم، سوز بجان بنهادم
خود دانی و باز پرسی ای راحت جان
با خلق چه حرف در میان بنهادم؟
هرجا شدم از پای نشان بنهادم
هر در که زدم، سوز بجان بنهادم
خود دانی و باز پرسی ای راحت جان
با خلق چه حرف در میان بنهادم؟
آمد به سحر در برم آن دور اندیش بنهاد مرا چراغ و مصحف در پیش
میخواست…
نه دود منی کز آتشم بگشایی نه آتش من، که آتشم افزایی،
ای دود من و…