هرجا شدم از پای نشان بنهادم
-
اندازه متن
+
هرجا شدم از پای نشان بنهادم
هر در که زدم، سوز بجان بنهادم
خود دانی و باز پرسی ای راحت جان
با خلق چه حرف در میان بنهادم؟
هرجا شدم از پای نشان بنهادم
هر در که زدم، سوز بجان بنهادم
خود دانی و باز پرسی ای راحت جان
با خلق چه حرف در میان بنهادم؟
گویندم با غمت چه تمکین باشد شالوده ی زیستن چرا این باشد؟
من لذت شیرین طرب…
چون باد در آمد و ندانم چون شد با آتشم آمیخت مرا در خون شد
طوفان…

