پی بر پی من آمد تا خانهی او
-
اندازه متن
+
پی بر پی من آمد تا خانهی او
میخواست که ره برد به ویرانهی او
بنگر که چه شد چو دید او را با من
بگریخت از او که بود بیگانهی او
پی بر پی من آمد تا خانهی او
میخواست که ره برد به ویرانهی او
بنگر که چه شد چو دید او را با من
بگریخت از او که بود بیگانهی او
گفت: بنگر ولی به چشم گوشت از من بشنو ولی به گوش هوشت
گفتم شود چشم…
بنشست به در ز پرده ، می خورده و مست چشمش چو به من فتاد در پرده نشست.
…