چون سوختم، اشک شد به دامن آویخت
-
اندازه متن
+
چون سوختم، اشک شد به دامن آویخت
چون ساختم، آب گشت و از پیش گریخت
از سوختن و ساختن خود باری
من رشته به هم بستم و او باز گسیخت
چون سوختم، اشک شد به دامن آویخت
چون ساختم، آب گشت و از پیش گریخت
از سوختن و ساختن خود باری
من رشته به هم بستم و او باز گسیخت
گل خنده زنان گفت: جهان آرائیم
هرچند که بر یاد کسان کم آئیم
…
در گریه دلم نه یک نفس رست از تو واین بود بهانه ام ز بس مست از تو
…

