گفتا چه به غم در شدم از یاد سحر
-
اندازه متن
+
گفتا چه به غم در شدم از یاد سحر
گفتم که چه می دهد به ما باد سحر؟
گفتا که به جام بین بدیدم خورشید
می خندد برخیال ناشاد سحر.
گفتا چه به غم در شدم از یاد سحر
گفتم که چه می دهد به ما باد سحر؟
گفتا که به جام بین بدیدم خورشید
می خندد برخیال ناشاد سحر.
افروخت چراغ خانهام تا به سحر یک لحظه نه برگرفتم از راه نظر
صد قافله بگذشت…
آمد گره اندر گرهش موی دراز برداشت به من مست و پریشان آواز:
کای عاشق دلخسته…