گفتم به صدا شکست هر چیز شکست
-
اندازه متن
+
گفتم به صدا شکست هر چیز شکست
جز خواب من از غنت که لبریز شکست.
گفتا : مشکن. گفتم پرهیزم و وی
بوسید مرا و گفت : پرهیز شکست.
گفتم به صدا شکست هر چیز شکست
جز خواب من از غنت که لبریز شکست.
گفتا : مشکن. گفتم پرهیزم و وی
بوسید مرا و گفت : پرهیز شکست.
افروخت چراغ خانهام تا به سحر یک لحظه نه برگرفتم از راه نظر
صد قافله بگذشت…
صد فکر به سر شد و یکی نیز نشد فولاد من از رخمه ی من تیز نشد

