گفتم: رخ و موت بهم ساختهاند!
-
اندازه متن
+
گفتم: رخ و موت بهم ساختهاند!
گفتا: هم از این رو همه دل باختهاند
گفتم: ز چه خسته مینمایند به چشم؟
گفت: از بس بر خلق خدا تاختهاند
گفتم: رخ و موت بهم ساختهاند!
گفتا: هم از این رو همه دل باختهاند
گفتم: ز چه خسته مینمایند به چشم؟
گفت: از بس بر خلق خدا تاختهاند
جوی است خموش، آسیاب افسرده هر بیش و کمی در آن بهم برخورده
یک زن پس…
آن ماه که انش نه خاموشم باد در هر نفس آوایش در گوشم باد
چنداش دل…