گفتم شب دوش ، گفت طوفان که گسست
-
اندازه متن
+
گفتم شب دوش ، گفت طوفان که گسست
گفتم آن مرغ. گفت بر بام نشست.
گفتم بر آن بام چه افتادش ؟ گفت:
چون بام زهم شکست ، او نیز شکست
گفتم شب دوش ، گفت طوفان که گسست
گفتم آن مرغ. گفت بر بام نشست.
گفتم بر آن بام چه افتادش ؟ گفت:
چون بام زهم شکست ، او نیز شکست
هر زخم مرا رسد ز جوشیدن من چشم از ستمش همیشه پوشیدن من
اور رنج مرا…
گفت ابر بهار با گل ای شاهد باغ! از خونت برجبین که بگذاشته داغ؟
گل گفت:…

