گفتم نفسم رفت و نماندم نفسي
-
اندازه متن
+
گفتم نفسم رفت و نماندم نفسي
گفتا بودت به دل مگرملتمسي؟
گفتم دل من برد لب لعل تو گفت:
دلها برد از دور نوای جرسي
گفتم نفسم رفت و نماندم نفسي
گفتا بودت به دل مگرملتمسي؟
گفتم دل من برد لب لعل تو گفت:
دلها برد از دور نوای جرسي
گفتم: چه مرا ز راحتم داشته باز؟ گفتا: خم گیسوی سیاه و طناز
گفتم: به خیال…
تاریک شب است و روی صحراست سفید یک خال سیه نیز نه در اوست پدید
تاریک…

