گفتم چه شبی؟ گفت ز گیسوی من است
-
اندازه متن
+
گفتم چه شبی؟ گفت ز گیسوی من است.
گفتم چه رهی؟ گفت بر ابروی من است.
گفتم چو تو با منی چه غم؟ گفت آری
اما دل تو بی خبر از خوی من است.
گفتم چه شبی؟ گفت ز گیسوی من است.
گفتم چه رهی؟ گفت بر ابروی من است.
گفتم چو تو با منی چه غم؟ گفت آری
اما دل تو بی خبر از خوی من است.
گفتم : اگرم دست دهد صحبت دوست از تن به در اندازم جان و رگ و پوست.
گشتیم همه روی جهان زیر و زبر احوال بگشت وز او بگشتیم دگر
هر چند در…

