گفتم که تو را مجلس با من افروخت
-
اندازه متن
+
گفتم که تو را مجلس با من افروخت
گفتا دل تو آتش از من اندوخت
گفتم ستمی رفت . بگفت آری لیک
در سایه ی این ستم دلت حرف آموخت
گفتم که تو را مجلس با من افروخت
گفتا دل تو آتش از من اندوخت
گفتم ستمی رفت . بگفت آری لیک
در سایه ی این ستم دلت حرف آموخت
جاده خاموش است، هر گوشه ای شب، هست در جنگل. تیرگی صبح از پی اش تازان رخنه ای بیهوده می…
گفتم غم من؟ گفت چه جانی داری گفتم عشقت؟ گفت جهانی داری.
گفتم همه را دارم،…

